از نصفه شب... |
Wednesday, April 30, 2003
● ...برچکاد پاسگاه خويش، دل بيدار و سر هشيار
........................................................................................هيچ اشان جادويی اختر، هيچ اشان افسون شهر نقره ی مهتاب نفريبد... □ نوشته شده در ساعت 10:49 AM توسط Alireza Monday, April 14, 2003
● يادداشت های ساحل شرقی (2) عتيقه
........................................................................................يه فرق ديگه ی بوستون اين ه که لباس Sales Tax نداره. يا حداقل لباس نداره شايد چيزهای ديگه هم نداشته باشند، ولی خوب اين رو که خريدم ديدم هی 7.75% لعنتی کاليفرنيا رو اضافه نمی کنند. يه چيز ديگه هم از فروشگاه هاشون اين که قسمت underwear مردونه معمولاً تو يه سوراخی مخفی ه. بر عکس ولايت ما که گنده و پرنور وسط فروشگاه می ذارند. 4 جولای- 1 صبح گرما گرما گرما. هر روز هم بدتر می شه.حالا می گن فردا قراره به طرف خنک شدن بره ولی فکرنکنم خيلی فايده ای بکنه. تازه جايی هستيم که Charles River تو سال 4 ماه يخ می زنه. واقعاً که. حتی اين روزها که نصف شب برمي گردم هتل، تو راه همين جوری عرق می ريزم، آن چنان که تو تهران اين جوری نمی ريختم. با دوچرخه رفتم Freedom Trail رو ديدم. شهر واقعاً کوچيک ه.يعنی من مثلاً با دوچرخه 3 تا شهر Boston, Cambridge, Somerville رو می تونم بگردم. اصلاً اين Freedom Trail برای پياده رفتن ه من هم خودم رو مسخره کرده بودم با دوچرخه. يه Bunker Hill دارند که اولين نبردی که تلفات جدی به ارتش بريتانيا وارد کردند اون جا بوده، به اضافه ی خونه ی Paul Revere (پلنگ صورتی رو که سوار بر اسب شبانه اعلاميه پخش می کرد) از جا های جالب اش بودند. همين طور USS Constitution که از همون جنگ های استقلال باقی مونده و Boston Tea Party که البته رو F.T. نيست. MIT خيلی بی ريخت ه. بعضی ساختمون های اصلی اش و خواب گاه هاش آدم رو ياد بلوک شرق می اندازند. عوض اش هاروارد قشنگ و با ابهت ه. مريم اطراف رو به مون نشون داد. بعدش هم نشستيم به چرت و پرت گفتن و هژير از پيش بينی آخر الزمانی جی فورستر (بنيان گذار System Dynamics و خيلی چيزهای ديگه و مراد شخصی هژير) برامون گفت. پيش بينی علمی و رياضی می کنه که به زودی يک فاجعه پيش خواهد اومد و مصرف منابع چند سالی ه که overshoot کرده. ايمان اومده برای اين که فردا شب يا پس فردا صبح بريم پايينی. البته دو روز برای ديدن اون طرف ها کم ه ولی باز هم غنيمت ه. --------------- MTV رو تصور کنيد که يه کانال اش 100 ماجرای تکان دهنده ی تاريخ Rock and Roll رو گذاشته که فلان کسک چه کثافت کاری هايی کرده و از اون يکی کانال اش داره يارو رو با تيپ سوپر کول در حالی که احساس شاه دنيا بودن می کنه نشون می ده. -------------- فيلم های اروپايی (يا کلاً غير امريکايی) وقتی راجع به سکس باشند، چيزهای افتتضاحی از آب در می آن. چه برسه به اينکه راجع به مازوخيسم باشند. اين فيلم ای هم که امشب ديديم و خوش بختانه بيشتر آدم هايی که هژير خبر داده بود نيومده بودند، همين جوری بود. من فکر می کردم Y Tu Mama ... فقط مسخره بوده (اون کل ايده اش اين بود که هر ترکيب 1، 2، 3، يا بيشتر از شخصيت های داستان رو در حال سکس نشون بده که هم يه سری خنده ی cheap بگيره، هم يک سری تحسين از چند تا منتقد pervert) اين يکی خيلی sophisticated تر بود و غيرقابل فهم. اوايل فيلم يه جايی هنرپيشه ی اول فيلم که يه خانوم پروفسور اتريشی ه (البته زبان فيلم فرانسوی بود) خودش رو با تيغ مجروح می کنه. اون قدر عجيب بود که من کم بود حال ام بد بشه و از سالن بيام بيرون. هنوز هم وقتی به اش فکر می کنم اعصاب ام به هم می ريزه. بقيه ی فيلم هم کارهای ساديستی و مازوخيستی اين موجود ه. در تمام طول فيلم مردم نمی دونستند بخندند يا گريه کنند. تازه تصور کنيد که اکثر بيننده ها هم استاد يا دانش جو ی MIT يه هاروارد بودند. □ نوشته شده در ساعت 1:58 PM توسط Alireza
|