از نصفه شب...


Wednesday, July 31, 2002

Wednesday, July 31.
Perrussel's Law:
There is no job so simple that it cannot be done wrong.



........................................................................................

Tuesday, July 30, 2002

● عجب روزی بود امروز. استاد راهنما م از مسافرت برگشته بود و می خواست بدونه تو اين دو هفته چی گذشته و برنامه ها رو تا هفته ی ديگه که دوباره برای يه review می ره بچينه. تو اين هير و وير من از خواب نمی تونستم چشم هام رو باز نگه دارم و اصلاً نمی تونستم چيزهايی رو که می خونم بفهمم. بد خنس ای گير کرده بودم. خلاصه فعلاً که روز رو به اتمام و برنامه بقيه اش که به شرح زير ه بد نيست: اول می رم circuit city و سعی می کنم تصميم بگيرم با اين بی پولی آخر ماه آلبوم Mary J. Blige رو بگيرم يا نه. بعد هم می رم از يه رستوران ايتاليايی که بدک نيست غذای محبوب ام رو که Eggplant Parmesan باشه می گيرم و می رم خونه ی يکی از رفقا به وقت تلف کردن. دعا بفرماييد فردا اين قدر خواب آلود نباشم. زت زياد.


● لينک مربوط به The fine art of bitching که ديروز گذاشته بودم غلط بود، درست اش کردم.


Tuesday, July 30.
Finman's Principle:
The one you want is never the one on sale.



........................................................................................

Monday, July 29, 2002

● يک وب لاگ انگليسی خيلی با حال :The fine art of bitching
در ضمن to bitch به عنوان يک فعل معنی اش حرف و غر زدن بی حد و حصر می شه و ربط خيلی ظريف و نا کاملی به معنی همين کلمه در صورت اسمی داره. :)


Monday, July 29.
Czlinsky's Law of Retail:
If you want to browse, you will be inundated by clerks; if you want to buy, no clerk can be found.



........................................................................................

Saturday, July 27, 2002

Saturday/Sunday, July 27/28.
Britt's Green Thumb Postulate:
The life expectancy of a houseplant varies inversely with its price and
directly with its ugliness.



........................................................................................

Friday, July 26, 2002

● می خواستم راجع به خبری که تو ايران امروز خوندم بنويسم ولی نمی دونم چرا حناق گرفتم.


Friday, July 26.
Whitehead's Rule:
Seek simplicity and distrust it.



........................................................................................

Thursday, July 25, 2002

● مجموعه یDVD های سه تا فيلم پدر خوانده رو از کتابخونه ی مدرسه گرفتم. کلاً می شه نه ساعت و 5 دقيقه فيلم به اضافه ی يه ديسک bonus.من فقط اولی رو ديدم ولی يکی از دوستان که همه روچندين بار ديده می گفت که حاضر ه يه بار ديگه همه رو پشت سرهم ببينه.توی يه شوی تلويزيونی که می ديدم زن ه می پرسيد اين پدرخوانده چی داره که اين قدر مردها خوره اش هستند و چپ می رند راست می رند از اش quote می آرند. شوهرش جواب می داد پدرخوانده مجموعه ی تمام wisdom دنيا ست. جدی فيلم ها و سريال های مافيايی چی دارند که اين همه علاقه مند و شيفته شون هستند و اين همه کارگردان های حسابی باهاشون حال می کنند؟
فکر کنم يکی از اولين و بارز ترين مشخصات اين فيلم ها مردونه و مرد محور بودن شون ه. اون هم نه کاراکتر های پيش پا افتاده ی هاليوودی که برای پسند مطلق يا تنفر مطلق بيننده های مونث ( و نه شخصيت های مونث فيلم) طراحی و پوليش شدند، بلکه مردهايي با صفاتی که همزمان در شخصيت مونث فيلم احساس های علاقه و احترام و از طرفی دور بودن و تنفر ايجاد می کنه. شايد يه مثال خوب از اين وضعيت فصل پايانی همين پدرخوانده ی يک باشه که آل پاچينو به زن اش که کاملاً آدم حسابی ه می گه که از من درمورد کار ام سوال نکن!
اين جداسازی جدی وشديد نقش ها و وظائف دو جنس چيزی نيست که به اين راحتی بتونه از زير دست مدافعان حقوق زنان دربره. ولی اين مورد فرق داره شخصيت های مذکر مافيا در عين دوست داشتنی و جذاب بودن چيزی نيستند که زنان بخوان با نقش داشتن درشون و exclude نشدن از حلقه شون احترام کسب کنند، جنايت کار اند. اين که جايگاه و توانايی هاي زن و مرد متفاوت ه (دقت بايد کرد که اين تفاوت چيزی نيست که آدم بتونه با خط کش از زمين ارتفاع دو طرف رو اندازه بگيره و يه عدد مثبت يا منفی به اش نسبت بده) چيز طبيعی ای ه که بيشتر آدم های نرمال در خودآگاه يا ناخودآگاه شون به اش اعتقاد دارند ولی احتمالاً جرات نمی کنند بيان اش کنند چون احتمالاً بدون دادگاه محکوم می شن که به حقوق بشر دارند توهين می کنند. همون جور که اگه کسی بگه که اسراييل گاهی کارهای بد بد می کنه يا يهودی ها قديم ها هم از سر اتفاق يه کار بد ای کردند با کسی که تو holocaust بچه ها رو تو کوره قلاب سنگ می کرده يکی می شه.
حالا که به اين جا کشيد بايد رانندگی بامزه ديشب رو هم بنويسم. ديشب سه تا موقعيت خطرناک داشتند پيش می اومدن که شکر خدا هر سه به خير گذشتند. من خودم رانندگی ام خيلی ايراد داره و فقط اين جا مشاهدات ام رو می نويسم. اولی اش موقع ورود به اتوبان بود که تو يه رمپ شيب دار که خلاص هم بکنی سرعت می گيری پشت يه ماشين گير کردم که مجبور مون کرد با سرعت 40 مايل وارد اتوبان ای بشيم که همه حداقل 70 تا داشتند می رفتند. دومی اش رو من تو لاين سرعت بودم و يه هو ديدم يه ماشين اريب از دو تا لاين اون ور تر داره می آد تو شکم ام. از ترس اين که پشت سری به ام بزنه نمی تونستم ترمز کنم و مجبور شدم يه سری به شونه ی جاده بزنم ولی طرف بعد از اين که ما رو فرستاد اون ور به آرومی تو همون لاين بغلی برگشت و تازه سرعت اش رو هم کم کرد. آخری اش هم نزديک خونه يه هويي ديدم يکی ويراژ داد خط دوبله ی زرد رو رد کرد که زودتر و قبل از شروع لاين گردش به چپ به اش وارد بشه، درعين اين که ماشين جلويی هم می خواست به همون لاين وارد بشه. من يه نفر همين جوری به ام زده و می دونم اون ماشين دومی با چه خيال راحت ای داره وارد لاين می شه. وقتی پشت چراغ قرمز کنار اش وايساده بودم به زور می خواست يه چيزی به ام بگه. کاشف به عمل اومد که اصلاً نمی خواد چپ بپيچه و از ام می خواست بذارم جلوم مستقيم بره.
تو Sopranos يه جايي دختر تونی از اش می پرسه که تو مافيا ست يا نه. تونی شاکی می شه و می گه من تو کار مديريت جمع آوری زباله ام و اين يه stereotype ه که هر کی اين کاره است تو مافيا ست. مافيايی وجود نداره. يه جای ديگه دختره برای اين که به برادر اش همين موضوع رو ثابت کنه می گه چند نفر روبه غير از بابا می شناسی که تو garbage business هستند و همچين خونه ای دارند و پسره می گه عمو جکی! يه خورده سخت ه بين مثال های متعدد و stereotype خط کشيد. تجربه ی رانندگی ديروز ما هم همين طور بود ؛))


Thursday, July 25.
Wolf's Law of Planning:
A good place to start from is where you are.



........................................................................................

Wednesday, July 24, 2002

Wednesday, July 24.
Ryan's Application of Parkinson's Law:
Possessions increase to fill the space available for their storage.



........................................................................................

Tuesday, July 23, 2002

Tuesday, July 23.
Delong's Supermarket Dictum:
If the line for the "Cash Only" register is long, at least one person will pay by check.



● آبي را ديدم! فكر نمي كنم حتي نصف اش رو هم فهميده باشم ولي به طرز عجيب اي با علاقه دنبال كردم جوري كه از خودم كف كرده بودم. صحنه هاي بسيار زيبا‏، موزيك پرحجم و قوي و شخصيت هاي ديناميك. اين كه مي گم شايد نصف فيلم رو نفهميده باشم، هر لحظه و هر تغيير در رفتار و روحيه ي شخصيت اصلي فيلم رو درك مي كردم و حركت كلي اش از اول تا آخر فيلم رو گرفتم. ولي احساس مي كنم ظرافت هاي بين اين دو سطح رو نتونستم ببينم. احتمالآ به اين دليل كه مبهوت اون قسمت هاي موضعي قوي اش شده بودم كه گفتم.


........................................................................................

Monday, July 22, 2002

Monday, July 22.
Herman's Law:
A good scapegoat is almost as good as a good solution.



........................................................................................

Sunday, July 21, 2002

Saturday/Sunday, July 20, 21.
Murphy's Time-Action Quandary:
You never know how soon is too late.



........................................................................................

Friday, July 19, 2002

● ديشب (يا بهتر ه بگم ديروز عصر-- امان از دست اين آمريکايی های مرغ که ساعت نه شب همه جای شهر رو می بندند) رفتم به گردهمايی Weblogger های شهر که از طريق سايت Meetup برنامه ريزی شده بود. ميزبان ای که قرار بود مثلاً مسووليت جمع و جور کردن افراد رو به عهده داشته باشه خودش پيداش نشد. تقريباً اتفاقی 5-6 نفری همديگه رو پيدا کرديم. جالب بود. آدم های پرحرف با عقايد مختلف و خيلی جدی. يه پرستار، دو تا IT professional ، يه نفر که تو medical claiming کار می کرد و يکی ديگه که آخرش نفهميدم چی کاره است. يه گزارش نسبتاً مناسب اش رو می تونيد اين جا پيدا کنيد.
قسمت ای که تا حالا دقت نکرده بودم اين بود که چه قدر به طرز جدی راجع به هر چيزی که احساس کنند اطلاعات ای دارند عقيده دارند. نه اين که مثلاً چرت و پرت بگند، نه! اتفاقاً چيزی رو که نمی دونستند می گفتند. از جمله مساأل مربوط به من.حتی قبل از اين که من بگم ايرانی هستم يکی شون به شدت از دست يه نفر که تو وب لاگ اش راجع به عربستان سعودی حرف های خشن زده بود شکايت می کرد که وقتی هيچی نمی دونه چه جور به خودش اجازه می ده که مثلاً راجع به dress code عربستان اين جوری اظهار نظر کنه.
اين وب لاگ انگليسی رو هم بايد شروع کنم. يعنی اول انگليسی می نوشتم ولی بعد فارسی شد. حالا يه فکری به حال اش می کنم.
راستی يادداشت های ساحل شرقی ادامه داره. ولی يه دفه که کلی از قسمت قبلی اش رو تايپ کرده بودم پاک شد و کلی حال ام گرفته شد. انشاا.. دوباره شروع می کنم.
موزيک پس زمينه:The Marshal Mathers LP


Friday, July 19.
The Jones-Einstein Principle:
Originality is the art of concealing your source.



........................................................................................

Thursday, July 18, 2002

Thursday, July 18.
Felson's Law:
To steal ideas from one person is plagiarism;
to steal from many is research.



........................................................................................

Wednesday, July 17, 2002

Wednesday, July 17.
Cotner's Law for Salespeople:
The more congenial the buyer, the more likely that a competitor got the order.



........................................................................................

Tuesday, July 16, 2002

Monday, July 15.
Turner's Definition:
A fine is a tax for doing wrong.
A tax is a fine for doing well.

Tuesay, July 16.
Law of Contract Negotiations:
When two parties reach the point where they are neither better nor worse off than they were at the beginning of the negotiations, the contract is signed.



........................................................................................

Sunday, July 14, 2002

Friday, July 12.
The "Now They Tell Us Rule":
If there is a quicker way to complete the task, that way will not become evident until after the task is completed.

Saturday/Sunday, July 13/14.
Meeker's Law of Chaos:
Any inanimate object, regardless of its position, configuration, or purpose, may be expected to perform at any time in a totally unexpected manner for reasons that are either entirely obscure or else completely mysterious.




........................................................................................

Thursday, July 11, 2002

Thursday, July 11.
Ringwald's Law of Household Geometry:
Any horizontal surface is soon piled.



........................................................................................

Wednesday, July 10, 2002

يادداشت های ساحل شرقی
1.بوستون اول جولای
نمی دونم چرا اولين کسانی که توی اتوبوس از ترمينال فرودگاه به ايستگاه T (قطار شهری بوستون) ديدم يه جوری به نظرم تابلو اومد که ايرلندی اند. شهر اکثريت کاتوليک داره و قبلاً يه نفر راجع به پليس های ايرلندی که ممکن ه نژادپرست باشند به ام هشدار داده بود. به نظر خنده دار می رسه، البته طبيعتاً واقع شدن يه مساله ی نژادی احتمال بيشتری داره تا جنوب کاليفرنيا (از پليس های لس آنچلس البته بگذريم) که اصولاً سفيدها در اکثريت نيستند(caucasians چون هيسپانيک ها رو منظورم نيست، با اون ها اکثريت می شند) و تاره همون هاش هم تعصب نژادی ندارند. اما حتی تو بوستون ای که ممکن ه نژادپرست باشند آدم ده بار بيشتر از تهران تنوع نژادی می بينه. الان تو Cambridgeside Galleria نشستم و ظرف 10 دقيقه دومين مادر بلوندی رو ديدم که با بچه ی دو رگه ی قهوه ای اش رد شدند. تازه اين جا از باکلاس ترين مناطق بوستون ه. شايد تو محلات پايين اين اختلاف بيشتر باشه درصورتی که تو کاليفرنيا برعکس ه، يعنی تو محلات پايين بيشتر در هم اند تا محلات بالا.
اين مال با کلاسی که توش نشستم و منتظر ام تا Sears يا Old Navy باز کنند سربسته است. هوای بيرون اون قدر شرجی ه که تورو ترجيح می دم. ديشب از درز manhole های فاضلاب بخار بلند می شد. خنده دار اش اين ه که مال رو برای زمستون سربسته ساختند که وحشتناک سرد می شه. از اون طرف با سواحل کاليفرنيا که آدم مقايسه می کنه، الان تو سن ديه گو که مثلاً قراره گرم باشه، به راحتی آدم می تونه بيرون بشينه و احتياج ای به تهويه نداره و زمستون هم همين طور-- surf تعطيل نمی شه. اين يه دليل برای ترجيح اون ور.
و اما دليل دوم خانوم ها هستند.(اين دليل بعد از 3-4 روز گشتن تو بوستون يه خورده ضعيف شد--شايد چون عادت کردم -- اما هنوز قابل قبول ه) همون طور که Vince Vaughn تو فيلم Swingers می گه، خوشگل ترين های همه جا می آن طرف جنوب کاليفرنيا. البته اون راجع به LA و مشخصاً هاليوود صحبت می کنه ولی باز هم فرق ای نمی کنه. آب و هوای خوب باعث می شه که مردم سالم تر باشند و يکی از نتايج ضمنی سلامتی هم زيبايی ه. علاوه بر اون مهاجرت زياد کسانی که به دليل خوشگل بودن درس نخوندند واز روی بيکاری بهترين جا رو برای زندگی و کار انتخاب کردند، و اختلاط نژادی که باعث می شه نسل بعدی از اون هم بهتر بشه، دليل اين می شه که بوستون ايرلندی-ايتاليايی حرف ای برای گفتن نداشته باشه(نکته يه مقداری از تضعيف اين دليل طی ملاقات از محله ی ايتاليايی نشين بوستون اتفاق افتاد). اگه NYC هم بخواد اين جوری باشه که ديگه واويلا ست.


Wednesday, July 10.
Westheimer's Scientific Discovery:
A couple of months in the laboratory can frequently save a couple of hours in the library.



........................................................................................

Tuesday, July 09, 2002

Tuesday, July 9.
Harrison's Postulate:
For every action there is an equal and opposite criticism.



........................................................................................

Monday, July 08, 2002

Monday, July 1.
Tupper's Political Postulate:
He who walks astride the fence has few directions from which to choose.

Tuesday, July 2.
Law of the Misplaced Item:
If an item has been stored in one place for some time and you move it to a better place, you will recall only where it used to be and that you moved it somewhere.

Wednesday, July 3.
Robert's Axiom for Vacationers:
Vacation travel timeallowing "more than enough" time to catch a plane, boat, or train will turn into "just enough" time or "not enough" time when applied.

Thursday, July 4.
Magnum's Universal Principle of Governing:
If it isn't taxed, it's regulated. If it isn't regulated, it's about to be.

Friday, July 5.
Shand's Law for Physicians:
The more efficiently a procedure has been performed, the greater the chance that:
1. It will have to be redone.
2. It will have to be undone.
3. It was the wrong procedure in the first place.

Saturday/Sunday July 6/7.
Thumb's Postulate:
An easily understood, workable falsehood is more useful than a complex, incomprehensible truth.

Monday, July 8.
Murphy's Rule of Do-It-Yourself Repair:
If you test to see if something will work, and it does, you can never be sure it will work the next time.



........................................................................................

Home